از زندگی

این بار که برایت می نویسم اطمینان یافته ام که تو پسر هستی و ندای درونی ام به من دروغ 

 

نگفته است. 

 

پس تو هم یکی دیگر از مردان این سرزمین خواهی بود یکی دیگر از مردان خدا!  

 

برایت از زندگی می گویم از آنچه پنج ماهی آن را آغاز کرده ای،رشد و نمو کرده ای تا متولد شوی 

 

در دنیایی پا بگذاری که در خود همه چیز دارد و تلخ و شیرینش به هم آمیخته است،حقیقت و  

 

مجازش چندان مشخص نیست،اما اگر استوار و راسخ باشی بی شک اهل سعادت و پیروزی 

 

خواهی بود و اگر سست و بی تفاوت باشی جز پشیمانی چیزی نصیبت نخواهد شد. 

 

فرزند! پیش ار تو بسیار انسانها آمده اند و زیسته اند و رفته اند، بیش از تو سختی کشیده اند و  

 

بیش از تو حرص و طمع برده اند، بسیار پادشاهان و رهبران بوده اند و برای دنیا جنایت ها کرده اند 

 

و حتی نام خود را به دروغ به نیکی برده اند اما هیچ یک نمانده اند،پس زندگی را چون  یک  

 

کشتی ببین که باید چند مدتی در آن سفر کنی و بعد در ساحل دیگری زندگی جاودان یابی. 

 

در دنیا همه کس را دوست داشته باش اما به کسی دل نبند "که آنچه نپاید دلبستگی را نشاید" 

 

آنگونه زندگی کن که فردا روزی گرفتار حسرت و پشیمانی نشوی زیرا در های توبه اگرچه همیشه 

 

باز است اما هیچ لکه سیاهی بی آنکه جایی از خود بگذاردپاک نمی شود.  

 

پس دلت را  همچون آیینه صاف و پاکیزه نگاه دار! و زندگانی بزرگان را سرمشق خود قرار ده!

به خدا...

 

شاید سخت باشد که در برابر خورشید باشی و از آفتاب سخن بگویی... 

 

پس در اثبات خدا هیچ نمی گویم که تو خود او را در خواهی یافت که جز نادان ها هیچ کس او را 

 

انکار نکند و جر گناهکاران کسی برایش شریک قائل نشود و هر کس خدارا شناخت به آغاز و  

 

انجام خود ایمان آورده است و رسیدن به مقصد جز با راهنمایان الهی ممکن نشود و راهنمای 

 

الهی همیشه باید زنده باشد تا انسان به بیراهه نرود. 

 

اگر از خود بگذری به خدا خواهی رسید، به عشقی که پایان نمی پذیرد، به اوجی که فرودی 

 

ندارد، به لذتی که با رخوت آمیخته نگردد، به امیدی که پس از آن بیمی نباشد.

رسالت من

شبی دیگر نشسته ام تا بنویسم و بدانی جز از سر خیرخواهی و عشقی که به تو دارم چیزی  

  

نمی گویم و مسوولیت من تنها این است که راه را به تو نشان بدهم و تو خواهی راه را دنبال  

 

کنی و خواه به بیراهه روی، همچون هر انسان  آزادی! 

 

قرنهاست  انسانها بر روی این کره خاک زندگی می کنند و تو این شانس را داری از تجربیات 

 

آنان استفاده کنی زیرا عمر کوتاه ما کفاف آن را نمی دهد تا تمام راههای رفته را طی کنیم و 

 

در همه چیز به تجربه های شخصی برسیم. 

 

من نیز انسانی هستم ناقص همچون دیگران، گاه راه درستی را پیمودم و گاه به ژرفای نادرستی 

 

سقوط کردم اما هرگاه پند بزرگان شنیدم و راه غلط گذشته را تکرار نکردم به پیروزی رسیدم  و  

 

هرگاه بر حماقت خود لجاجت کردم شکست خوردم. 

 

پسرکم بدان، اگر جوانان پند می شنیدند و از روزگار می آموختند زود به رستگاری می رسیدند!

آغازین درود

امشب که این دفتر برای تو گشوده می شود ۱۵ هفته از سرآغاز تو می گذرد. 

 

حتی هنوز نمی دانم تو پسر یا دختر هستی اما مدتهاست دغدغه ام این است از خود 

 

چند خطی بنویسم تا شاید چراغی فراروی تو باشد از پدری که سی سال در این دنیا 

 

زندگی کرده است و تپش های قلب کوچک تو خونی تازه در رگهایش جاری کرده است، 

 

پدری که سی سال با خودخواهی های خود زیسته و دو سه سالی ست در کنار مادرت  

 

دریافته زندگی چیزی بیش از خودخواهی های اوست. 

 

پس بر تو سلام می کنم و برایت سعادتی بی پایان آرزو دارم. 

 

عزیزم آسوده بخواب و برای ورود به دنیایی پر رمز و راز مهیا شو!