رسالت من

شبی دیگر نشسته ام تا بنویسم و بدانی جز از سر خیرخواهی و عشقی که به تو دارم چیزی  

  

نمی گویم و مسوولیت من تنها این است که راه را به تو نشان بدهم و تو خواهی راه را دنبال  

 

کنی و خواه به بیراهه روی، همچون هر انسان  آزادی! 

 

قرنهاست  انسانها بر روی این کره خاک زندگی می کنند و تو این شانس را داری از تجربیات 

 

آنان استفاده کنی زیرا عمر کوتاه ما کفاف آن را نمی دهد تا تمام راههای رفته را طی کنیم و 

 

در همه چیز به تجربه های شخصی برسیم. 

 

من نیز انسانی هستم ناقص همچون دیگران، گاه راه درستی را پیمودم و گاه به ژرفای نادرستی 

 

سقوط کردم اما هرگاه پند بزرگان شنیدم و راه غلط گذشته را تکرار نکردم به پیروزی رسیدم  و  

 

هرگاه بر حماقت خود لجاجت کردم شکست خوردم. 

 

پسرکم بدان، اگر جوانان پند می شنیدند و از روزگار می آموختند زود به رستگاری می رسیدند!