شبی دیگر نشسته ام تا بنویسم و بدانی جز از سر خیرخواهی و عشقی که به تو دارم چیزی
نمی گویم و مسوولیت من تنها این است که راه را به تو نشان بدهم و تو خواهی راه را دنبال
کنی و خواه به بیراهه روی، همچون هر انسان آزادی!
قرنهاست انسانها بر روی این کره خاک زندگی می کنند و تو این شانس را داری از تجربیات
آنان استفاده کنی زیرا عمر کوتاه ما کفاف آن را نمی دهد تا تمام راههای رفته را طی کنیم و
در همه چیز به تجربه های شخصی برسیم.
من نیز انسانی هستم ناقص همچون دیگران، گاه راه درستی را پیمودم و گاه به ژرفای نادرستی
سقوط کردم اما هرگاه پند بزرگان شنیدم و راه غلط گذشته را تکرار نکردم به پیروزی رسیدم و
هرگاه بر حماقت خود لجاجت کردم شکست خوردم.
پسرکم بدان، اگر جوانان پند می شنیدند و از روزگار می آموختند زود به رستگاری می رسیدند!